| کد مطلب: ۱۵۵۳۲

گفتاری از محمدجواد ظریف به مناسبت روز ملی خلیج فارس

لزوم گذر از تهدید به فرصت

لزوم گذر از تهدید به فرصت

نشست ژئوپلیتیک خلیج‌فارس صبح دیروز در چارچوب سلسه‌نشست‌های چهلمین سال تاسیس انتشارات اطلاعات در محل روزنامه اطلاعات برگزار شد. محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه پیشین ایران و محمد مسجدجامعی، سفیر پیشین ایران در واتیکان از جمله سخنرانان این نشست بودند. آنچه می‌خوانید فحوای سخنانی است که در این نشست مطرح شده است.

بحث امروز در خصوص خلیج‌فارس است. روز خلیج‌فارس یاد و خاطره تمام دلاورزنان و مردان که از این خلیج‌فارس پاسداری کردند، اقوام مختلف از عرب، فارس، بلوچ و دیگر گویش‌هایی که در این سرزمین و اطراف خلیج‌فارس و دریای مکران زیستند و مرزداران بزرگ این سرزمین از زمان آزادی بندرعباس و جزیره هرمز از اشغالگران پرتغالی تا شهدای جنگ تحمیلی که در این پهنه نیلگون از حیثیت و شرف ایرانی دفاع کردند و حتماً این خاطره و یاد را باید گرامی بداریم و برای همیشه مدیون رشادت‌ها و دلاوری‌های کسانی هستیم که از جان خودشان مایه گذاشتند، تا ما امروز سربلند باشیم.

روز خلیج‌فارس است و امروز ما کتاب معرفی می‌کنیم؛ این دو بحث را اگر کنار هم بگذاریم شاید من بتوانم موضوع عرائضم را در مورد چالش‌های شناختی در خلیج‌فارس بگذارم. یعنی آنچه که کتاب باید به ما کمک کند تا از این چالش‌ها عبور کنیم.

برداشت بنده این است که دنیا گرفتار چالش شناختی است و خیلی از مشکلاتی که ما با آن روبه‌رو هستیم از چالش شناختی نشأت می‌گیرد. همه دوست دارند به کشور و منطقه خدمت کنند و هیچ‌کس نمی‌خواهد نام بدی از خود در تاریخ به یادگار بگذارد.

اشتباهاتی که صورت می‌گیرد به‌خاطر شناخت و ادراک نادرست است و بنده برای اینکه رعایت انصاف هم شده باشد، دو تا سه ادراک نادرست از دو طرف خلیج‌فارس را خدمت شما بیان می‌کنم که این دو سه ادراک نادرست موجب شده منطقه ما آنچه که حقش از آرامش و صلح و همزیستی مسالمت‌آمیز است را نداشته باشد.  

یک روندی در جهان عرب و حاشیه جنوبی خلیج‌فارس وجود داشته و البته امروز تا حد قابل‌توجهی دوستان ما در جنوب خلیج‌فارس ادراکات‌شان را تصحیح می‌کنند و من احساس می‌کنم که ما در این زمینه یعنی اصلاح ادراک عقب هستیم. البته هنوز یک باقیمانده‌هایی از این ادراک غلط در جنوب خلیج‌فارس وجود دارد و آن خرید امنیت است.

یک زمانی که این‌ها به پول رسیدند، گفتند همه چیز را می‌توان خرید اما این تفکر خرید امنیت و این توهم خرید امنیت کماکان وجود دارد. الان ادراکی در کشورهای عربی درست شده که امنیت را نمی‌توان تنها از آمریکا خرید و به نظر من آنها قدری از ما در این ادراک جلو هستند که دنیا دیگر دنیای قطبی سابق نیست که بتوان با وابستگی به یک قطب برای خود امنیت ایجاد کرد.

خاصیت جهان قطبی این بود که یک رابطه وفاداری و حمایت، در مرکز و پیرامون و بین قطب و مرید وجود داشت. پیرامون نسبت به مرکز وفادار بود و مرکز از پیرامون حمایت می‌کرد.

امروز رابطه مرکز و پیرامون به‌هم‌ریخته است و به همین دلیل است که کتاب بعدی که از من در مؤسسه اطلاعات منتشر خواهد شد، کتابی در زمینه «جهان پساقطبی» است.

جهان از قطب‌ها خارج شده و این به معنای آن نیست که کشورهای قدرتمند دیگر وجود ندارند یا رقابت در حوزه قدرت نیست. بلکه این دوگانه وفاداری و حمایت دیگر به آن شکلی که می‌شناختیم دیگر وجود ندارد و این را عرب‌ها فهمیده‌اند.

دوستان عرب ما در حاشیه جنوبی خلیج‌فارس این را فهمیدند و خیلی زود هم فهمیدند. زمانی کویت قبل از اینکه به کشتی‌هایش پرچم آمریکایی بزند، اول پرچم شوروی زد یعنی حتی در زمان دوقطبی فهمیده بودند که نیاز دارند برای کسب حمایت با قدرت‌های مختلف همراهی داشته باشند اما به‌رغم این فهم، آن مشکل ادراکی را همچنان دارند که باید امنیت را خرید و امنیت را با پرداخت پول تامین کرد.

اولین مورد صدام بود؛ یعنی تلاش کردند امنیت را توسط صدام تامین کنند. صدام هم این آمادگی را داشت و می‌گفت من دژ شرقی جهان عرب در برابر ایران هستم و آن‌ها هم به این دژ پرداخت کردند که کشته دهد تا امنیت این‌ها فراهم شود و خودشان هم همین را گفتند.

اخیراً مطالبی به نقل از یک کتاب در دانشگاه هاروارد درآمده که وجود خارجی هم ندارد و متاسفانه ما از خوبی‌های فضای مجازی که بهره‌مند نمی‌شویم و از بدی‌هایش بهره‌مند می‌شویم و آن انتقال جهالت است و انتقال گسترده جهل است که در سایت‌ها می‌نویسند که کشورهای عربی خلیج‌فارس ۵ میلیارد دلار یا حتی ۵۰ میلیون دلار به صدام کمک کردند درصورتی‌که یکی از رهبران عربستان به دکتر روحانی گفت ما ۷۵ میلیارد دلار به عراق کمک کردیم.

پس اینهایی که در سایت‌ها می‌نویسند را باور نکنید که تولید انبوه جهل است و ما هم خیلی راحت به دلیل اینکه اینترنت آمده فکر می‌کنیم قابلیت استفاده دارد. واقعیت این است که کشورهای عربی خیال می‌کردند با خرید امنیت از طریق پرداخت به صدام و از این طریق که یکی را داشته باشند که برایشان بجنگد و هزینه کند، می‌توانند امنیت خودشان را حفظ کنند.

نکته جالب این است که یادداشت‌های دبیرکل وقت سازمان ملل متحد، خاویر پرز دکویار نشان می‌دهد که در همان زمان هم دولت سعودی نگران بلندپروازی‌های صدام بود و لذا وقتی که ایران قطعنامه ۵۹۸ را پذیرفت و من آن زمان در نیویورک بودم و دولت عراق یعنی آقای طارق عزیز آمد و گفت تا زمانی که مذاکره صورت نگیرد آتش‌بس نخواهیم داشت.

آقای دکتر ولایتی هم آنجا بودند. طارق عزیز این حرف را از قول صدام زد و رفت. دبیرکل دید با یک وضعیتی مواجه شده و با جورج شولتز، وزیر خارجه دولت ریگان تماس گرفت. ما قطعنامه ۵۹۸ را در تیرماه سال ۶۷ پذیرفتیم و آقای شولتز گفت ما در مهرماه که به نیویورک خواهیم آمد، در این زمینه با شما گفت‌وگو خواهیم کرد.

یعنی آمریکایی‌ها همان کاری را که در اوایل جنگ کردند و در شورای امنیت آقای دانولد مک هنری، سفیر آمریکا در سازمان ملل متحد گفت که عراق ایران را ظرف یک هفته خواهد گرفت و مانع تصویب قطعنامه‌ای در شورای امنیت شد، آقای دانولد مک هنری در جلسه اطلاعات به صورت محرمانه گفت که این سرزمین‌ها یعنی خوزستان عزیز ما، سرزمین‌های مورد مناقشه هستند. این‌ها تاریخ‌هایی است که ما با آن‌ها زندگی کرده‌ایم. می‌دانید که من معروف به ضدآمریکایی بودن نیستم اما تاریخ را نمی‌توان فراموش کرد.

وقتی این شرایط پیش می‌آید، دبیرکل با استفاده از آنچه از عربستانی‌ها شنیده به فهد زنگ می‌زند. آقای طارق عزیز در آسمان و در حال بازگشت به عراق است که فهد زنگ می‌زند به صدام و صدام را قانع می‌کند که آتش‌بس را بپذیرد. یک نکته جالب هم اینجا بگویم که فهد نمی‌گوید که ایرانی‌ها سلاح قوی دارند، می‌گوید غرور ایرانی را زیر پا نگذار که اگر غرور مردم ایران زیرپا گذاشته شود، درست است که امروز تو دست بالا را داری اما برخواهند گشت و جبران می‌کنند.

شنیدیم که بعد از پیام حضرت امام، مردم به جبهه هجوم بردند و فهد این را فهمیده بود. نکته من این است که عرب‌ها این فهم را داشتند که نمی‌توانند به همان صدام هم تکیه کنند اما واقعیت این است که عملکردشان این بود که پول را در اختیار صدام قرار دادند که در برابر ایران بایستد و همان پول برای بمباران کویت و عربستان استفاده شد. یعنی هیچ کشوری به اندازه کویت از عراق حمایت نکرد. کویت نفتش را برای عراق می‌فروخت و جنگ نفتکش‌ها هم از اینجا شروع شد. اما سلاح عراق اول از همه علیه کویت به کار رفت و کشور دومی که از عراق حمایت می‌کرد عربستان بود و بعد سلاح عراق علیه عربستان به کار رفت.

بعد از اینکه این سیاست، یعنی سیاست خرید امنیت از عراق شکست خورد، سیاست خرید امنیت کنار گذاشته نشد و اعراب به سراغ شوروی و آمریکا رفتند. امروز سراغ اسرائیل رفته‌اند و تفکر خرید امنیت کماکان پابرجاست. متوجه نیستند همان‌طوری که سلاح صدام علیه خودشان به کار رفت، اسرائیل دنبال این است که این‌ها را پیش‌مرگ خودش قرار دهد. اسرائیل از هیچ‌کس در تاریخ جعلی و منحوس خودش دفاع نکرده است. من سر گروگان‌های آمریکایی مذاکره کرده‌ام و اسرائیلی‌ها در این مذاکرات به آمریکایی‌ها لگد زدند.

اسرائیل در تاریخ خودش به هیچ‌کس رحم نکرده است و لذا این اشتباه شناختی کنار نرفته است. ایران پیشنهادهای مختلفی ارائه کرد. اولین پیشنهاد امنیت منطقه‌ای را در نامه‌ای در سال ۱۹۸۵که بنده پیش‌نویس آن را نوشتم و به امضای آقای دکتر ولایتی رسید، به آقای دبیرکل دادیم. بند ۸ قطعنامه ۵۹۸ مبتنی بر نامه ایران است که می‌گوید باید در منطقه امنیت ایجاد شود.

آن روز آنها به این پیشنهاد توجه نکردند. وقتی هم آقای دکتر روحانی طرح صلح هرمز را ارائه کرد، عرب‌ها گفتند باید صبر کنیم آمریکا به ایران فشار بیاورد و شرایط ما بهتر شود. وقتی هم که طرح صلح آقای امیر سابق کویت، مرحوم شیخ جابراحمدالصباح در کنفرانس منامه مطرح می‌شود که آقای روحانی هم موافقت کرده بود، شاه بحرین می‌گوید ترامپ سرکار آمده، بگذارید به ایران فشار بیاورد تا اینکه بتوانیم امتیازهای بیشتری بگیریم.

اعراب همواره به‌دنبال خرید امنیت بوده‌اند. وقتی که آرامکو تیر غیب خورد، توقع داشتند آمریکا به دادشان برسد ولی باز هم آن تفکر را کنار نگذاشتند و الان می‌خواهند امنیت را از اسرائیل بخرند و این اشتباه ادراکی اول است که دوستان ما در جهان عرب دارند؛ چراکه امنیت خریدنی نیست.

اشتباه ادراکی دوم که بین ما و عرب‌ها مشترک است و بیشتر در ما وجود دارد تا عرب‌ها، این است که ما فکر می‌کنیم آمریکا می‌خواهد حضورش را در این منطقه گسترش دهد. درصورتی‌که آمریکا اولویت‌ اولش این است که از خلیج‌فارس خارج شده و سیاست آمریکا رسماً انتقال مرکز ثقل حضور آمریکا به آسیا و حتی از آتلانتیک به پاسیفیک و از منطقه ما به بیرون منطقه ماست.

این اشتباه تصور را، ما داریم. یکی از دلایل حرکت آمریکایی‌ها به سمت برجام همین بود. برخی از ما خیال می‌کنیم به این علت که آمریکا قدرقدرت است بنابراین هرچه می‌خواهد، اتفاق می‌افتد. برخی از ما می‌گوییم چرا آمریکا برجام را پذیرفت، اگر به نفعش نبود که نمی‌پذیرفت.

بنابراین اگر برجام را پذیرفته یعنی ۱۰۰ درصد منافعش در برجام تامین شده است. ما هیچ‌وقت در دنیا قدرقدرت نداشتیم ولی در جهان سیال پساقطبی به هیچ‌وقت قدرقدرت نداریم. قدرت بزرگ داریم اما هژمون نداریم.

یکی از دلایلی که منفعت آمریکا ایجاب می‌کرد مشکل هسته‌ای را کاهش دهد این بود که می‌خواست حضورش را در منطقه کم کند. اشتباه ادراکی ما در اینجاست و عرب‌ها این را زودتر از ما فهمیده‌اند و یکی از دلایل مخالفت اعراب و اسرائیل با برجام این بود که نمی‌خواستند حضور آمریکا در منطقه کمرنگ شود. ببینید اشتباه ادراکی چقدر می‌تواند بر سیاست تاثیر بگذارد و چقدر کتاب اهمیت دارد تا ما اشتباه ادراکی نداشته باشیم.

این اشتباه ادراکی دوم است که الان آمریکا در حال برون‌سپاری امنیت منطقه به اسرائیل است و دوستان ما در منطقه هم به خیال اینکه می‌توانند امنیت را خریداری کنند، در حال عادی‌سازی با اسرائیل هستند. این یکی از بزرگترین اشتباهات راهبردی کشورهای عربی است و بدانند هیچ‌گاه اسرائیل از آن‌ها نه‌تنها حمایت نخواهد کرد بلکه قربانی‌هایی برای اسرائیل خواهند شد.

همانطور که نگاه اسرائیل به آذربایجان و کردستان اینگونه است. سیاست اسرائیل هیچ‌گاه حمایت از کسی نبوده. بروید پیدا کنید از چه کسی حمایت کرده است و پای چه کسی ایستاده است؟

امروز هم که ربع پهلوی به سراغ اسرائیل رفته فراموش کرده که همان اسرائیلی که قصه کوروش را می‌گفت، از سال ۹۰ که به دشمن‌سازی جدید نیاز پیدا کرد، قصه کوروش و بابل را به قصه مردخای و استر و هامان و خشایارشاه تبدیل کرد. الان گفتمان حاکم در اسرائیل این است که ایرانی‌ها از ابتدای تاریخ به دنبال نابودی ما بودند.

خیلی جالب است که یک قصه کوروش داشتیم که حالا شد قصه هامان که قصه دروغی است و آنچه در عهد عتیق اتفاق می‌افتد درست برعکس آن‌چیزی است که الان در سرزمین‌های اشغالی تبلیغ می‌کنند. این هم اشتباه دوم در مورد حضور و خروج آمریکا از منطقه و اینکه اسرائیل می‌تواند جایگزین آمریکا شود.

اشتباه ادراکی سوم که بیشتر به ما برمی‌گردد این است که فکر می‌کنیم اگر با چیزی مخالفت کردیم، آن چیز شکل نخواهد گرفت. یک فکری در بین ما به وجود آمده که یک کاری مشروعیت دارد یا خیر و ما فکر می‌کنیم به این علت که مرکز مشروعیت عالم هستیم، اگر به کاری مشروعیت ندادیم، آن کار شکل نمی‌گیرد و این اشتباه ادراکی بسیار بسیار خطرناکی است.

در موضوع کاسپین زمانی فکر می‌کردیم اگر ما حضور پیدا نکنیم، اتفاقی نمی‌افتد اما دیدیم که بستر دریا را تقسیم کردند و تمام شد. حالا شما استدلال حقوقی هم داشته باشید، کدام دادگاه به شما گوش می‌دهد؟ گیریم که دادگاه هم گوش کرد، کجا می‌خواهد حق شما را بدهد؟

تصور غلطی است که شما با عدم حضور می‌توانید مانع شکل‌گیری رخدادی شوید. عدم حضور ما در ترتیبات امنیت منطقه‌ای در خلیج‌فارس غلط است. به این علت که الان دو نگرش در کشور وجود دارد، یک نگرش این است که حضور ما در ترتیبات امنیتی باعث بسته‌شدن دست ایران در محیط قدرتش می‌شود.

اما اشتباه آن‌ها این است که فکر می‌کنند با عدم حضور ما این ترتیبات شکل نمی‌گیرد. عدم حضور به معنای عدم شکل‌گیری ترتیبات امنیتی در خلیج‌فارس نیست بلکه به معنای حذف ما از ترتیبات امنیتی در خلیج‌فارس است.

عدم حضور در تصمیم‌گیری‌های منطقه‌ای به معنای جلوگیری از تصمیم منطقه‌ای نیست. مگر با عدم حضور در مذاکرات افغانستان توانستیم جلوی طالبان را بگیریم؟ در نهایت حذف شدیم و منافع ما هم حذف شد. در خصوص راه‌های مواصلاتی ما خیال می‌کنیم که خودمان اول و آخر دنیا راه‌های مواصلاتی هستیم.

راه‌های مواصلاتی ما مهم هستند و بهترین راه مواصلاتی هم هستند اما تنها راه‌های مواصلاتی نیستند. وقتی شما راه خودت را بستی، با هزینه بیشتر راه دیگری را درست می‌کنند و وقتی هزینه کردند شما دیگر گزینه مورد نظر نخواهید بود.

ما فکر می‌کنیم تنها کنشگر ما هستیم. بعضی وقت‌ها هم فکر می‌کنیم اصلاً توان کنشگری نداریم و آمریکا را قدرقدرت می‌دانیم و بعضی مواقع هم از آن طرف بام می‌افتیم و فکر می‌کنیم تنها کنشگر ما هستیم و ما اگر اراده کردیم و حضور پیدا نکردیم، طالبان در افغانستان نخواهد آمد و راه مواصلاتی شکل نمی‌گیرد و ما همه چیز را وتو خواهیم کرد.

در دنیای کنونی آمریکا هم نمی‌تواند چیزی را وتو کند. مگر توانست در شورای امنیت با وتو کردنش جلوی مقاومت مردم غزه را بگیرد؟ همه می‌خواستند، آمریکا و اروپا می‌خواستند که مردم غزه نابود شوند، مگر شدند؟

جنگ اسرائیل و جنگ‌های اسرائیل با دولت‌های عربی ۶ روزه تمام شد اما جنگ اسرائیل با مردم غزه ۷ ماه است که ادامه پیدا کرده و اسرائیل پیروز نشده است. هرچند آمریکا و غرب و از دبیرکل ملل متحد تا همه کشورهای غربی می‌گفتند حماس باید نابود شود.

دنیا تغییر کرده است. آمریکا دیگر نمی‌تواند دنیا را وتو کند و تصمیم‌گیری را نمی‌تواند وتو کند و ما هم باید این موضوع را بفهمیم. البته اینجا دو نظر وجود دارد. هرچند از ابتدا ما طرح‌های امنیت منطقه را دادیم اما یک گروهی هم هستند که می‌گویند نه! این طرح‌ها به ضرر ماست.

مهمترین کاری که می‌توانستیم بعد از جنگ غزه بکنیم و فرش عادی‌سازی را از زیرپای افکار عمومی جهان عرب برای اسرائیل بکشیم، این بود که پیشنهاد توافق منع تجاوز به کشورهای منطقه می‌دادیم. می‌توانستیم این کنش اهریمن‌سازی از ایران و این کنش امنیتی‌سازی ایران و کنش ایران‌هراسی را در اوج نفرت جهان عرب از اسرائیل، ناکام کنیم. فکر نکنیم ما باید ترسناک باشیم.

ترسناک بودن هدف اسرائیل درباره ایران است و این‌ها همه اشتباهات ادراکی است که با خواندن و گوش کردن اصلاح می‌شود. کتاب قرار است ذهن ما را باز کند و قرار است به ما بفهماند و ادراک ما را اصلاح کند. این ادراک ما که خیال می‌کنیم اگر ما در چیزی شرکت نکردیم، آن چیز شکل نمی‌گیرد، اشتباه است.

آمریکا هم در دیوان بین‌المللی کیفری در اوج قدرتش شرکت نکرد اما دیوان بین‌المللی کیفری شکل گرفت. تصور نکنیم که اگر ما به FATF نرفتیم، قوانین آن بر ما حاکم نخواهد شد. الان می‌بینیم همه بانک‌های ما مجبور به رعایت اف‌ای‌تی‌اف اما با هزینه ده برابری هستند.

این تصور که متنی اگر امضای ما پایش نباشد، من به آن متعهد نیستم اشتباه ادراکی است و این اشتباه تنها با خواندن، گوش کردن و فکر کردن درست می‌شود و برای همین است که این کار، کار بسیار استراتژیکی است.

دنیای امروز و دنیای پساقطبی هر روز در حال عوض شدن است و ما هر روز باید فکرمان را نو کنیم و افکار پوسیده گذشته را کنار بگذاریم. باید تفکرات دوقطبی را کنار بگذاریم. لذا سه برداشت غلط خرید امنیت، تلاش آمریکا برای حضور در این منطقه و توان جلوگیری از شکل‌گیری ترتیبات امنیتی با عدم شرکت در مجامع، موجب می‌شود که این منطقه روی آرامش نبیند.

اگر این برداشت‌ها اصلاح شود، کنش متقابل و یا هم‌کنشی در این منطقه شکل بگیرد و بتوانیم با هم گفت‌وگو کنیم و نه مجادله، منطقه آرام خواهد شد. با گوش کردن است که می‌توانیم بفهمیم خیلی از انگاره‌های ما از جهان عرب غلط است. باید بازنگری کنیم. خیلی از انگاره‌های ما در مورد نظم جهانی غلط است و ما باید بازنگری کنیم. خیلی از انگاره‌های ما در مورد مردم خودمان هم غلط است.

و آخرین نکته این است که ما باید از نگاه تهدیدمحور به نگاه فرصت‌محور حرکت کنیم. همسایه‌های ما فرصت هستند هرچند خیلی به ما ظلم کردند و درست است که در طول تاریخ، ایران مورد هجمه بوده.

اما فراموش هم نکنیم که این یک فرصت هم بوده و هرکه به ایران هجوم آورده رنگ ایرانی گرفته و ما رنگ آن‌ها را نگرفتیم. منطقه برای ما فرصت است و مردم ما برای ما فرصت هستند نه تهدید و شما باید به فرصت امکان بالندگی بدهید نه اینکه محدودش کنید.

 عکس: جماران

اخبار مرتبط
دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی